مرا شاد کن

ساخت وبلاگ
صبح از ماشین ایشان! که پیاده شدیم عطرِ دین و دل سِتانِ کیک، من و مامان را دنبال خودش کشاند. قرار بود برویم و بند و بساط پیتزا بخریم اما دیدن کیک پزی تازه تاسیس عقلمان را زایل کرد و به کل فراموش کردیم که به پدر محترم قول دادیم عصر برایش پیتزا درست کنیم. سرخوش از باز شدن یک کیک فروشی درست و حسابی در حال بال و پر زدن بودیم که چشممان افتاد به یک مغازه اسرار آمیزتر، وسایل شیرینی پزی فروشی! با یک تماس چشمی کوتاه و بدون گفتن حتی یک کلمه به این نتیجه رسیدیم که اول می رویم وسایل شیرینی پزی فروشی بعد کیک فروشی و بعد هم دنبال خرت و پرت های پیتزا. نمی دانم چه مدت زمان و چه میزان هزینه صرف خرید کردیم ولی می دانم چنان مست و ملنگ از دیدن آن همه ابزار و بند بساط بودیم که خریدهای دیگر را فراموش کرده و ذوق زده و لی لی کنان به خانه برگشتیم. آها! حتی نمی دانم چند بار از خانم مغازه دار برای افتتاح مغازه اش تشکر کردم؟!

+  همیشه برای خرید وسایل شیرینی پزی دردسر داشتیم و باید تا آن سر شهر می رفتیم، حالا دنیا رنگ بهتری خواهد داشت.

وقتی همه خوابیم...
ما را در سایت وقتی همه خوابیم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : noghtesarekhat20 بازدید : 149 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1396 ساعت: 15:56