فرخنده

ساخت وبلاگ

همکاری داشتیم فرخنده نام. جوان قدبلند چهارشانه خوش اخلاقی که کارش تمیز کردن واحدها و خدمات بود. هر دو سه روز یک بار صبح قبل از این که بقیه کارمندها از راه برسند دستمال برمی داشت و همه واحد را دستمال می کشید. نه این که هی برود دستمالش را عوض کند یا آن را توی سینک بشوید یا یک سطل آب داشته باشد و دستمالش را توی آن بشوید، نه، با همان دستمال کهنه حدود سی میز با همه متخلفاتش از جمله سیستم های کامپیوتری و کازیوها و گلدان ها و ... همه را دستمال می کشید بعد می رفت سراغ درست کردن چای صبحانه. من صبح ها خیلی زود به اداره می رسیدم و شاهد و ناظر آن رویداد فاجعه آمیز وحشتناک بودم. برای همین خودم با دستمالم دوباره میزم را تمیز می کردم. وقتی همکارها از راه می رسیدند متوجه بوی خاص غیرقابل تحملی می شدند که همه جا بود و تا خود ظهر ادامه داشت و هیچ کدام هم منشا آن را نمی دانستند. من آن را بوی فرخنده می نامیدم و این نام کم کم بین همه جا افتاد. دیروز بعد از رفتن کارگرها دستمالی برداشتم تا سرامیک ها را تمیز کنم. کارم که تمام شد و دوباره به آن نقطه برگشتم به وضوح بوی فرخنده را می شنیدم. یادت گرامی آقای فرخنده

وقتی همه خوابیم...
ما را در سایت وقتی همه خوابیم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : noghtesarekhat20 بازدید : 118 تاريخ : جمعه 26 آبان 1396 ساعت: 6:38