بیمار خنده های توام رفیق

ساخت وبلاگ

صبح که داشتم مقاله داداش سمیه رو اصلاح می کردم هوس کردم پوشه عکسایی که روی دسکتاپ هست رو باز کنم. بین عکسای پونزده آذر ۹۶ تو باغ خزون زده خاله رباب خدابیامرز میون اون همه عکس با ژستای مختلف و قشنگ یه عکس ساده و بدون هماهنگی صدام کرد. داریم می خندیم، از ته دل و با صدای بلند، حواسمون به دوربین نیست و غش کردیم از خنده. یادم نمیاد به چی می خندیدیم ولی برق خنده هامون انرژی پاشید به وجود بی حوصله ام و از همون صبح لبخند از صورتم پاک نشده.

وقتی همه خوابیم...
ما را در سایت وقتی همه خوابیم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : noghtesarekhat20 بازدید : 103 تاريخ : پنجشنبه 1 اسفند 1398 ساعت: 22:31